{magic love}
پارت ۱۴
کلاس درس تموم شد .
آلوینا: آزاله ، ما دخترا میخوایم بریم تو حیاط باهامون میای؟
آزاله که میخواست از یوجین و الیکا دور بمونه باهاشون رفت.
بعد از چند ساعت مدرسه تموم شد . بچه ها داشتن به خونه میرفتن و آزاله هم داشت به سمت خونه مرفت که یهو کسی اسم رو صدا زد.
ایان: آزاله ! آزاله، یه لحظه صبر کن.
آزاله چرخید و ایان رو دید که داره صداش میکنه.
آزاله: اوه ایان، چی شده؟
ایان: باید راجب به موضوعی باهات حرف بزنم.
آزاله: چه موضوعی؟
ایان: عمارت هامون تقریبا نزدیک همه، بیا باهم بریم منم حرفمو بهت میزنم.
آزاله: باشه.
ایان و آزاله راه افتادن.
ایان: خب راستش ، میخواستم راجب الیکا بهت بگم، تا حالا باهاش حرف زدی؟
آزاله: اوم خب اره ، دیروز بود، داشتم از مدرسه بر میگشتم که اومد سمتم و بهم گفت نزدیک تو و یوجین نشم.
ایان: میخواستم راجب همین باهات حرف بزنم، راستش من اصلا از اون خوشم نمیاد با اینکه اون خیلی منو میخواد ولی اون واقعا ، واقعا ... دختر کثیفیه ... فک کنم خودت فهمیدی.
آزاله: آه اره فهمیدم، ولی پس چه نسبتی با یوجین داره؟
ایان: اون هم یوجین .
آزاله: یعنی اون میخواد با هردوی شما؟...
ایان: آره وای فعلا با یوجین-
حرفش رو با دیدن صورت خجالت زده ی آزاله قطع کرد و گفت
ایان: آزاله؟ خوبی؟
آزاله: آه اره فقط.... فقط یکم خجالت کشیدم..
ایان: اره میدونم هر کی این حرف هارو بشنوه خجالت زده میشه نمیدونم اون دختر چجوری .... ولش کن . حرفم در کل این بود که اگه نزدیکت شد ، بهش توجهی نکن .
آزاله: باشه.
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆
امیدوارم خوشتون بیاد💖🎀
کلاس درس تموم شد .
آلوینا: آزاله ، ما دخترا میخوایم بریم تو حیاط باهامون میای؟
آزاله که میخواست از یوجین و الیکا دور بمونه باهاشون رفت.
بعد از چند ساعت مدرسه تموم شد . بچه ها داشتن به خونه میرفتن و آزاله هم داشت به سمت خونه مرفت که یهو کسی اسم رو صدا زد.
ایان: آزاله ! آزاله، یه لحظه صبر کن.
آزاله چرخید و ایان رو دید که داره صداش میکنه.
آزاله: اوه ایان، چی شده؟
ایان: باید راجب به موضوعی باهات حرف بزنم.
آزاله: چه موضوعی؟
ایان: عمارت هامون تقریبا نزدیک همه، بیا باهم بریم منم حرفمو بهت میزنم.
آزاله: باشه.
ایان و آزاله راه افتادن.
ایان: خب راستش ، میخواستم راجب الیکا بهت بگم، تا حالا باهاش حرف زدی؟
آزاله: اوم خب اره ، دیروز بود، داشتم از مدرسه بر میگشتم که اومد سمتم و بهم گفت نزدیک تو و یوجین نشم.
ایان: میخواستم راجب همین باهات حرف بزنم، راستش من اصلا از اون خوشم نمیاد با اینکه اون خیلی منو میخواد ولی اون واقعا ، واقعا ... دختر کثیفیه ... فک کنم خودت فهمیدی.
آزاله: آه اره فهمیدم، ولی پس چه نسبتی با یوجین داره؟
ایان: اون هم یوجین .
آزاله: یعنی اون میخواد با هردوی شما؟...
ایان: آره وای فعلا با یوجین-
حرفش رو با دیدن صورت خجالت زده ی آزاله قطع کرد و گفت
ایان: آزاله؟ خوبی؟
آزاله: آه اره فقط.... فقط یکم خجالت کشیدم..
ایان: اره میدونم هر کی این حرف هارو بشنوه خجالت زده میشه نمیدونم اون دختر چجوری .... ولش کن . حرفم در کل این بود که اگه نزدیکت شد ، بهش توجهی نکن .
آزاله: باشه.
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆
امیدوارم خوشتون بیاد💖🎀
۴.۱k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.